234*

شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم

هیچ کسی حتی شبیهت نیست،فوق العاده ای...

 

233*

پنجره بین من و توست ، مرا بوسه بزن

بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز

 

232*

چشمهایت شعر و مردم شعر دزدی میکنند...

حفظ چشمان تو از آیات قرآن سخت تر ...!

 

231*

دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست


من سرخوشم از لذتِ این چشم به راهی..

 

230*

قاضی شهر شده عاشق چشمان زنی
چه کند با دل خود . آن زن اگر اعدامیست

مانده با این همه تردید چه حکمی بکند
بی گمان آخر این قصه فقط بد نامیست . . .

 

229*

شالت
تمام شد ...
بافتم ....
نمیدانم چند گره دارد...
اما...
هر بار که باد بوزد,
چندین هزار بوسه
دور گردنت خواهی پیچید ....!

 

 

228*

دانی که چه ها چه ها چه ها میخواهم؟

وصل تو من بی سر و پا می‌خواهم...

فریاد و فغان و ناله‌ام دانی چیست...

یعنی که تو را تو را تو را می‌خواهم...!!!

 

227*

اوست نشسته در نظر ، من به کجا نظر کنم؟

اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر کنم؟

 

226*

آب بسیـار است ،

ولی غـرق شدن در چشـمان تو

لذت دیگـری دارد ...

 

225*

 

از عین بگو : عشق، عسل ،عطر ،بگو

 

از آن شب بارانی بی چتر بگو

 

این دیکته عاشقانه آغاز شده

 

.نقطه

 

سر خط ...

 

از اول سطر بگو...