2333*

تو می‌دانی

که من بی‌تو

نخواهم زندگانی را ...

 

مولانا

2317*

زهی صبحی! که او آید نشیند بر سر بالین


تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی!

 

مولانا

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

2316*

بسیار زدم لاف تو با دشمن و دوست

ای وای به من

گر خجلم بگذاری ...

 

مولانا

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

2283*

خیــــــالش

چـون چنیـن باشد

جمـــــالش بین که چون باشد!!!

 

مولانا

ادامه نوشته

2282*

عشق قهار است

و من مقهور عشق

چون شکر شیرین

شدم از شور عشق ...

 

مولانـــا

2244*

کی ز سرم

برون شود

یک نفس

آرزویِ تو...

 

مولانا

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

2239*

چه کرده ایی تو با دلم؛

که نازِ تو نیازِ ماست..

 

مولانا

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

2221*

جان پر و بال می‌زند

 

در طَرَب هوای تو...

 

مولانا‌

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

2195*

عشق و نیاز و

بندگی

هست نشان زندگی ...

 

مولانا

2163*

ای دل آواره بیا وی جگر پاره بیا

 

ور ره در بسته بود از ره دیوار بیا ...

 

مولانا