2091*

به نجوایی صدایم کن


بدان آغوش من باز است...

 

سهراب سپهري

1987*

می نشينم لبِ حوض

گردشِ ماهی ها

روشنی

من

گُل

آب،

چه دَرونم تَنهاست...

 

سهراب سپهری

▼ ادامه مطلب ▼

قسمت هفدهم داستان نم نم عشق

ادامه نوشته

1968*

صدا کن مرا


صدای تو خوب است ...

 

سهراب سپهری

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

1957*

تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود، گر نشود

حرفی نیست؛

اما...

نفسم می گیرد

در هوایی که نفس های

تو نیست!

 

سهراب سپهری

1956*

و عشق

به اندازهٔ

پَرهای صداقت

آبی ست ...

 

سهراب سپهری

1849*

زندگی

موسیقی

گنجشک هاست ...

 


سهراب سپهری

1408*

پدرم دفتر شعری آورد

تکیه بر پشتی داد

شعر زیبايی خواند

و مرا برد به آرامش زیبای یقین

زندگی شاید شعر پدرم بود که خواند

 

سهراب سپهری

1359*

به نجوایی صدایم کن


بدان آغوش من باز است ...

 

 سهراب سپهری

1300*

دلخوشم با نفسی

حبه قندی

چایی...

صحبت اهل دلی

فارغ از همهمه ی دنیایی

دل خوشی ها کم نیست،

دیده ها نابیناست

 

 سهراب سپهری

1252*

تو اگر در تپش باغ

خدا را دیدی

همت کن و بگو

ماهی‌ها

حوضشان بی‌آب است ...

 

 سهراب سپهرى