2264*

من از بافندگـی چیـزی نمیدانم

ولی هـر شب

یکی از زیر و گاهی رو ،

برایت شعر می بافم...

 

آرش مهدی پور

 

▼ ادامه مطلب ▼

 

ادامه نوشته

2036*

بی مهابا بغلم کن

وسطِ مردمِ شهر!

بخدا عشق

به رسوا شدنش می ارزد...

 

آرش مهدی پور

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

1891*

نه به آن چشمِ عسل وار و نه این با نمکی

 

هدفت چیست از این شوری و شیرینی ها؟

 

آرش مهدی پور

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

1784*

مطمٸن باش تو "حوا"یی و من "آدم"

 

"من از آن روز که در بند توام آزادم"

 

آرش مهدی پور