1942*

گفتی ام درد تو عشق است دوا نتوان کرد

 

دردم از توست ، دوا از تو ، چرا نتوان کرد ....

 

هاتف اصفهانی

1362*

دردی ست در دلم که دوایش نگاه توست


دردا که درد هســت و دوا نیـست بگذریم ..

 

 سجاد سامانی

941*

نیست مرا،

جز تو دوا

ای تو،

دوای دلِ من ...

 

مولانا

851*

دوا؟ جادو؟ نمي‌دانم، شفا در حرف‌هايت بود


نمي‌دانم چه در خود داشت اما خوب خوبم :) کرد!

 

مهدی عابدی