2232*

یک روزبه بام آمدی و رخت تکاندی


این کوچه پر از رهگذر سر به هوا شد ...

 

 

▼ ادامه مطلب ▼

ادامه نوشته

1198*

بي خيال تو بودم

سبك ، رها ، آزاد

مثل پيراهن بي گيره رويِ بند

مي رقصيدم در باد

ناگهان دستي گره زد مرا

به بند خيال تو

و من ماندمُ حجمِ وسيعِ دلتنگي

و گرهي كه

به دستان تو باز خواهد شد

كاش باد مرا مي برد...

 

 سارا قبادي

607*

  خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
  به آغوش تو از بستر گریزم

  گشایم در به رویت شادمانه
  رخت بوسم . به پایت گل بریزم

 

 

ادامه مطلب

 ▼ ▼ ▼

ادامه نوشته

111*

یک روز به بام آمدی و رخت تکاندی

 

این کوچه پر از رهگذر سر به هوا شد . . .