760*

چه حرفها

که درونم نگفته می ماند

خوشا به حال شماها که شاعری بلدید...

 

518*

شهر را با او پیاده بارها هی گز کنی


او برایت شعر میخواند برایش حظ کنی . . .

 

 

ادامه نوشته